lost memories من کیمیام یه دختر 16 ساله و دوستای صمیمیم پگاه و سپید و پریساو راضیه ان آخرین مطالب
سه شنبه 23 مهر 1392برچسب:, :: 22:5 :: نويسنده : kimiA
سلام دوستای گلم خیلی ما تو مدرسه میخندیم بعضی موقع ها حالت تهوع میگیرم خخخخخخخ معلم شیمیمون کمی تا حدودی عصبین البته کمی سرکلاسش داشتم گوش میدادم به درس مثل بچه ی ادم یه لحظه صورتمو به اندازه ی 60 درجه چرخوندم دیدم پریسا نیشش تا پشت غده ی هیپوفیزش بازه سررخ شده خم شده تا رو مچ پاش داره ویبره میره . خواننده ی عمومی مریض نشده بود داشت میخندید در حد مرگ سرمو 60 درجه ی دیگه چرخوندم دیدم ارمغان سرشو گذاشته رو میز داره میخنده در حد مرگ حالا حال منو تصور کنید دقت کردین بعضی اوقات خنده گیر میکنه پشت گلوتون؟ یه دفعه میترکید؟؟ چکار کنم خو منم ترکیدما ارمغان کنترل از دستش خارج شد مرررررررررررد از خنده بلند بلند سر کلاس میخندید معلمه طی یک حرکت از قبل پیش بینی نشده برگشت سمت ما ارمغان سریع سرشو گذاشت روی میز خخخخ سرش درد میکرد زد زیر گریه منم نیشمو به زور بستم گفتم: خاک بر سرم ارمغان چی شده؟خوبی؟ سرت درد میکنه؟ارمغانم ادای گریه دراورده بود در حد لالیگا هیچی دیگه عوضی داشت میمرد از خنده اما گریه میکرد معلممون گفت چی شده دخترم؟ ارمغان: نمیدونم خانوم معلمه:سرت درد میکنه؟ ارمغان: اوهوم (بین هر دیالوگ ارمغان یه بار اب بینیشو میکشید بالا مثل بچه لوسا گریه میکرد) معلمه:چرا؟ ارمغان: نمیدونم خانوم یه هفته اس اینجوریم من دیگه نتونستم خودمو جمع کنم سرمو گذاشتم رو میز خندیدم بچه پریسا اونموقع یه مرده شور میخواست دیگه مرده بود از خنده ارمغان گریه میکرد صدا خنده میداد یه دفعه پوکید هیچی کلاس هنگ بودن همه دهنا اندازه غار علیصدر باز مثل خوشگل درخت نارگیل همه فهمیدن ما اسکل کردیمشون شروع کردن خندیدن خلاصه معلمه هم خندش گرفت ما هم خدا خواسته ترررررکیدیم مثل باباشاه بخونید این تیکه رو: ما ییه در چشماییه معلمییه نگاههیه میکردیم و میخندیدیم اوستادیه به ماییه نگاه ییه میکرد و میخندید) خلاصه خودمونو جمع و جور کردیم کلاس به روال عادی خودش برگشت یه کم گذشت من گفتم پریسا به چی میخندیی؟؟؟؟؟ پریسا: (یه ربع به طور عجیبی در چشمان من مینگرست و تامل میکرد دیگه داشت جان به جان افرین و تسلیم میگفت یادش اومد:)نمیدونم به خنده ی ارمغان خندیدم اپریسا:تو به چی میخندیدی؟ من: نمیدونم به خنده ی شما ارمغان اینا رو که شنید انگار که عرعر خر شنده باشه پووکید دوباره خنده ی لعنتی شروع شد من دیگه حال خنده نداشتم فکم درد میکرد حق داشت همش تا پشت غده ی هیپوفیزم باز بود دلمم درررد میکردا خداروشکر زنگ خورد ماهم افتادیم رو زمین خندیدیم تا زنگ بعد وقتی پریسا میخنده قیافش از موضوع خنده خنده دار تره ههههههههه بچه ها با عرض پوزش علت خنده ی ارمغان که باعثث خنده ی ما شد و نمیتونم بگم بالای 18 ساله زنگ بعد روی زمین نشستیم بودیم داریم از بغلناظم پریسا رد میشیم بلند داد میزنه :پشتت قهواییه من: :ا پرییسا خفه شو ناظم: این چه وضعشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نظرات شما عزیزان:
اپم بیا
خیلی با حال بود
![]() ![]() ![]()
asheegheetam
![]() ![]() پاسخ:عزیزمی مریم جوونم fatemee
![]() ساعت18:17---14 آبان 1392
salaam kimi va armaqan.dlm vasatoon y zare shodeeeee.khufid namarda????????
پاسخ:دل ماهم تنگولیده بووس
سلام سلام سلام ..
اومدم بگم من نظر می خوام ...نه من حضور تو رو می خوام .. نه اصلاََ می خوام بیای ... وبلاگم می گم .. یادت نرفته که ..آدرسشو می گم .. وای نگو که آدرسشم نداری .. پس بدو بیا .. نظرتو می خوام .. در مورد همه چی .. هرچی که تو دیزنی لندمون هست .. آره .. اونجا مال ماست مال منو تو .. پس بیا نظرتو بگو .. نظرت واسم مهمه .. نیای ناراحت میشم ها .. بچه ها منتظرند .. منتظر تو منتظر دوستشون .. حالا که خوندی تموم شد web کلیک کن آره سمت چپ .. کلیک کن دیگه .. زود بیا .. ![]() p
![]() ساعت16:52---3 آبان 1392
من که بالاخره نفهمیدم چی شد....ولی خوشحالم که اینقدر میخندین و شادین
یاد لحظه هایی افتادم که با هم تو مدرسه خندمون میگرفت یادته وقتی سپیده زیاد میخندید اشک از چشماش میومد بیرون!!!! هنوز هم همون جوریه میترسیم زیاد بخندونیمش. sepid
![]() ساعت11:51---26 مهر 1392
![]() khosh bashid hamishe armagha
![]() ساعت19:06---24 مهر 1392
rasti ghesmate akhare posto mitunim joze suti begirima
![]() ![]() armaghan
![]() ساعت0:32---24 مهر 1392
vai khoda cheqad emsal hal mide v mikhandim aqa zabano joqrafiam bezar ali bud mer30:-*
پيوندها
|
|||||||||||||||||||
![]() |